ما لعبتکانیم و فلک لعبتباز از روی حقیقتیم نه از روی مجاز رضا نادعلی که یادش بخیر و نیکی، درخت با زندگیش بسیار گره خورده بود. چانگاه که چوب میشد، درخت را میگویم، چانگاه که چوب میشد که از بر او بسود اسباب مردمان، چانگاه که برگی میشد سپید تا بشود کتاب، یار و مونس همیشگیش. استاد رضا نادعلی مرد نازنینی بود. این را همه آنهایی که باید، میدانند. مثل همه آدمیان صفاتی داشت و شخصیتی، بی شک با چند وجه. اما بیایید به مناسبت اولین سالگرد درگذشت این بزرگوار از خوبیهایش بگوییم که قاعده و آیین چنین محفلی البته اینست.